محل تبلیغات شما
میگن، 
پسری عاشق یه دختر نابینا میشه،
هر روز وقتی به دیدارش میرفت: دخترخانم میگفت:
اگه چشام میدید، بهترین گلهای دنیا رو برات میچیدم، شبانه روز نگات میکردم، 
لباسهاتو خودم انتخاب میکردم، تو رو خوشبخت ترین مرد عالم میکردم.
بعد یه مدتی یه نفر چشماشو هدیه داد به این دخترخانم،
اولین بار که پسر رو دید و متوجه شد که پسر نابیناست،
گفت: عمری خودم نابینا بودم، نمیتونم با یه نابینا زندگی کنم، 
وقتی خواست که پسر رو ترک کنه، پسر تنها یک جمله گفت:
هر کجا رفتی مواظب چشمام باش!

غم و اندوه رفتنی اند

عاقبت هیچکس معلوم نیست...

برای زیبایی گل، تحمل خار بایدت!

رو ,یه ,نابینا ,روز ,نمیتونم ,بودم، ,که پسر ,پسر رو ,نابینا بودم، ,خودم نابینا ,عمری خودم

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هواداران مهرداد مهریار فروشگاه اینترنتی پرشام دانش روز وبلاگ من دانلود آهنگ جدید rintvirbunksand TRANSLATION AND EDUCATION شاه کمان ymiltratid دختر اهوازی